جدول جو
جدول جو

معنی دره دون - جستجوی لغت در جدول جو

دره دون
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان شبانکاره بخش برازجان شهرستان بوشهر. واقع در 42هزارگزی باختر برازجان و کنار رود خانه شور با 150 تن سکنه. آب آن از چاه وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَرْ رَ پَ)
دهی است از دهستان مصعبی. بخش حومه شهرستان فردوس. واقع در 32هزارگزی خاور فردوس و 6هزارگزی شمال راه مالرو عمومی نوغاب به فردوس. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(لَ رَ سَ)
دهی از دهستان ژاوه رود بخش حومه شهرستان سنندج، واقع در 32 هزارگزی جنوب سنندج و یک هزارگزی باختر شوسۀ سنندج به کرمانشاه. کوهستانی، سردسیر، دارای 65 تن سکنۀ سنی، کردی زبان. آب آن از چشمه، محصول: آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ دِ هْ)
دهی است از دهستان اندرود بخش مرکزی شهرستان ساری که در 2500گزی شمال خاوری ساری واقعشده است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 365 تن است. آب آنجا از رود خانه تجن تأمین میشود. محصول آن برنج، توتون، سیگار، پنبه، غلات، صیفی و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ)
ظرفی که درمها در آن نگه دارند. (آنندراج). صندوق پول. کیسۀ پول. (ناظم الاطباء) :
قلمدانش از بس درم دان شده
غلافش به دستور همیان شده.
ملا طغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ)
درم دزد. جعل. (ناظم الاطباء). و رجوع به درم دزد شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ حَ / حُو)
دهی است از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن واقعدر 50هزارگزی شمال باختری داران و 6هزارگزی راه شوسۀ ازنا به اصفهان، با800 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ دَ)
دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. واقع در 12هزارگزی شمال باختری ده شیخ و 2هزارگزی رجبی. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ باباجانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ دَ)
دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 72هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 31هزارگزی خاور راه شوسۀ ازنا - بالا رود، با 165 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
نام محلی کنار راه تبریز به جلفا میان چرچر و شجاع در، در 110هزارگزی تبریز. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
ده کوچکی است از دهستان جوانرود بخش پاوه شهرستان سنندج. فعلاً مخروبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 46هزارگزی شمال خاوری بهبهان، با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀبویراحمدی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان. واقع در 19هزارگزی جنوب قصبه بهار و 8هزارگزی جنوب راه شوسۀ همدان به کرمانشاه، با 2492 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 30هزارگزی شمال خاوری دورود و کنار راه مالرو هزارجریب به زاغه، با 106 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و راه آن مالرو است. چندین مزرعۀ بزرگ و کوچک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
ده مخروبه ای است از دهستان موگوئی بخش آخورۀ شهرستان فریدن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(تَ رِ)
دهی است از دهستان نودان در بخش کوهمرۀ نودان شهرستان کازرون، که در 7 هزارگزی شمال نودان، در دامنۀ شمالی کوه تل مرگ و رود خانه شاپور قرار دارد. دامنه و معتدل است و 105 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه شاپور و محصول آنجا غلات و برنج است. شغل مردم آنجا زراعت و قالی و گلیم بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
ده کوچکی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز. واقع در 10هزارگزی جنوب رامهرمز و 6هزارگزی خاور راه اتومبیل رو رامهرمز به خلف آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان. واقع در 56هزارگزی شمال خاوری رفسنجان و 25هزارگزی شمال راه شوسۀرفسنجان به کرمان با 127 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ تُ دَمْ مو)
موضعی است و شاعری از آن نام برده. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تَرَ / رِ)
سبزیی که در دوغ ریزند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ وِ)
ده کوچکی است از دهستان ایوه بخش ایذۀ شهرستان اهواز. واقع در 58هزارگزی باختر ایذه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ دَ)
دهی است از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان. واقع در 44هزارگزی جنوب خاوری رزن. سکنۀ آن 188 تن. آب آن از رودخانه تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ وْ)
دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 16 هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 3 هزارگزی شمال شوسۀ الیگودرز به ازنا. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀآن 287 تن. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، تریاک، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد، و تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
قریه ای است یک فرسنگی تل بیضا. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ هَُ)
دهی است از دهستان خورخوره بخش دیواندره شهرستان سنندج. واقعدر 52هزارگزی باختر دیواندره و 10هزارگزی شمال باختری بست، با 110 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ وَ)
دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. واقع در 42هزارگزی شمال باختری کوهدشت و 42هزارگزی شمال باختری راه فرعی خرم آباد به کوهدشت، با 300 تن سکنه. آب آن از چشمه ها و راه آن اتومبیل رو است. ساکنین آن از طایفۀ کاکاوند و چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
خوردن تره دوغ به خواب، دلیل بر غم و اندوه کند. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
جنگل با پرتگاه های زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی
جنگل با پرتگاه های بسیار عمیق
فرهنگ گویش مازندرانی
نسبت دروغ به کسی دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
زمان دانه بستن گندم و برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
قدرشناس
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع اندرود منطقه ی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
اتاق میانی
فرهنگ گویش مازندرانی
سخنان نادرست و دغل کارانه و شایعه
فرهنگ گویش مازندرانی